۱۳۹۲/۱۱/۰۸ | 1:50 | گەمارۆ_ئەرسەلان چەڵەبی -
شعری از ارسلان چلبی: " سوررئالیسم گرگ آسا "
ترجمە بە فارسی: عزیز ناصری
از کتاب "سفر بە سرزمین شعر" (شاعران معاصر کرد) از انتشارات هفدهمین فستیوال ادبی گلاویژ
٢١١٣
" سوررئالیسم گرگ آسا "
گرگ از غروب بێ ستارە کوچ میکند
خاطرە گرگ، خاطرە زمستان
گرگ، حیوان آزادیست!
سوگند گرگ، سوگند باد
برف را سجدە میبرد
تاریکی را پس میزند و
خوابهای شیطان را میخراشد.
نقل میکند زمستان حکایت یک کوە را
کوهی کە امنیت سوزاش سردترین باد بود در ارتفاعات
کوهی کە سینەاش سرود ستارەها بود
قامت غیور سرما بود
نقل میکند زمستان حکایت گرگی را کە گلولە سرماریزە بود
سپیدە بە معنی ماندن بود
غروب گاهان زوزە نسل پیروزی بود بر پشت گرسنگی
دیدگاە دورترین زخم را میسرود
گرگ حرف تسلط بود:
"حرف محافظت، انگشت عشق بر برف و گرسنگی، حرف تهدید کردن مرگ، گرگ بر ماندن و رفتن تسلط دارد"
قامت خشم قلە بود:
"قامت قلهها، قامت زوزە گرگ است در مە و گرسنگی، خشم گرگ
بلندتر از قلەها، خاطرە عقاب سجدە میبرد از لابلای قامت خشم قلەها، عقاب بخشی از خشم گرگ
خط جاودانگی کوە بود:
"خطی یکراست، همە سوراخ سنبەهای زمین را فرا میگیرد، جملە جملەی خاک را میجود، دندان سگ را میشکند و خطی مورب را میخراشد."
اندوە روشنی شب بود:
"شب در جگر گرگ آباد، جگر گرگ شفاف مثل آینەی تمام قد آسمان، اندوە روشن واهمە ماە در زوزەی غروب گاهان گرگ، اندوە روشن نگاە گرگ بە سوی دورترین گورستان"
ترس روشنی بود:
"روشنی سیر تاریخی درد کپکزدە آفتاب، ترس روشنی، ترس گرگ از ماندگاری پوچی، پیروزی محتویات ترس روشنیست در دیدگاە گرگ"
دشنە کرخت باران بود:
"دشنە در خوابهای گرگ گلی گلآلود، باران پژمردەاش میکند و آفتاب پر پراش میکند، دشنە کرخت باران گلی گلآلود، بر سینە گرگ در اهتزاز"
گرگ نگاە ماە بود در یخبندان و سرما.
ترجمە بە فارسی: عزیز ناصری
از کتاب "سفر بە سرزمین شعر" (شاعران معاصر کرد) از انتشارات هفدهمین فستیوال ادبی گلاویژ
٢١١٣
" سوررئالیسم گرگ آسا "
گرگ از غروب بێ ستارە کوچ میکند
خاطرە گرگ، خاطرە زمستان
گرگ، حیوان آزادیست!
سوگند گرگ، سوگند باد
برف را سجدە میبرد
تاریکی را پس میزند و
خوابهای شیطان را میخراشد.
نقل میکند زمستان حکایت یک کوە را
کوهی کە امنیت سوزاش سردترین باد بود در ارتفاعات
کوهی کە سینەاش سرود ستارەها بود
قامت غیور سرما بود
نقل میکند زمستان حکایت گرگی را کە گلولە سرماریزە بود
سپیدە بە معنی ماندن بود
غروب گاهان زوزە نسل پیروزی بود بر پشت گرسنگی
دیدگاە دورترین زخم را میسرود
گرگ حرف تسلط بود:
"حرف محافظت، انگشت عشق بر برف و گرسنگی، حرف تهدید کردن مرگ، گرگ بر ماندن و رفتن تسلط دارد"
قامت خشم قلە بود:
"قامت قلهها، قامت زوزە گرگ است در مە و گرسنگی، خشم گرگ
بلندتر از قلەها، خاطرە عقاب سجدە میبرد از لابلای قامت خشم قلەها، عقاب بخشی از خشم گرگ
خط جاودانگی کوە بود:
"خطی یکراست، همە سوراخ سنبەهای زمین را فرا میگیرد، جملە جملەی خاک را میجود، دندان سگ را میشکند و خطی مورب را میخراشد."
اندوە روشنی شب بود:
"شب در جگر گرگ آباد، جگر گرگ شفاف مثل آینەی تمام قد آسمان، اندوە روشن واهمە ماە در زوزەی غروب گاهان گرگ، اندوە روشن نگاە گرگ بە سوی دورترین گورستان"
ترس روشنی بود:
"روشنی سیر تاریخی درد کپکزدە آفتاب، ترس روشنی، ترس گرگ از ماندگاری پوچی، پیروزی محتویات ترس روشنیست در دیدگاە گرگ"
دشنە کرخت باران بود:
"دشنە در خوابهای گرگ گلی گلآلود، باران پژمردەاش میکند و آفتاب پر پراش میکند، دشنە کرخت باران گلی گلآلود، بر سینە گرگ در اهتزاز"
گرگ نگاە ماە بود در یخبندان و سرما.
هەرچی زۆرتر بێدەگی پەرە بستێنێ. شەیتان سامناکتر دەحیلێنێ!